loading...
تیک پیکس
موجودی شما

موجودی شما : 26,365

مدیر سایت بازدید : 608 چهارشنبه 04 شهریور 1394 نظرات (0)

رمان واقعا جدید و قشنگ نه خانی آمد نه خانی رفت قسمت اخر

رمان واقعا جدید و قشنگ نه خانی آمد نه خانی رفت قسمت اخر

رمان واقعا جدید و قشنگ نه خانی آمد نه خانی رفت قسمت اخر

رفتم ته کلاس نشستم و به تیکه های بی مزه ی پسرای ته کلاس که به درز دیوارم گیر می دن گوش می دم . تمام حواسم به دره که ببینم پری میاد یا نه . هراز گاهی نگاهم می ره سمت در . از قصد رفتم کنار سمت دیوار نشستم و اون یکی سمتمم پریسا نشسته . پریسا تمام نیم تنه ش به سمت پشته و داره با تیکه های بیمزه ی اینا جوری ریسه می ره که فکر می کنم اشکال از منه که خنده م نمی گیره . یاشار سر سنگینه و فقط با سر سلام داده و همون جلو نشسته و فکر می کنه من به خاطر اون اومدم ته کلاس نشستم ............................................

پسره حرف "س " رو نمی تونه خوب بگه و به قول بچه ها " سِش می گیره " . ول کنم نیست و انگار قراره تمام اسمای س داره کلاس رو تلفظ کنه . 

دارم منم کم کم با پریسا ریسه می رم و به پسره که داره ادای استادا رو دقیقاً مثل خودشون در میاره ، می خندم که پری از در تو میاد . لعنتی دوست نداشتم من و اینجوری در حال خنده ببینه اینجوری دقیقاً به نظر نمی رسه چقدر از اتفاقات دیروز که بینمون افتاد ناراحتم . 

نگاه کوتاهی می ندازه و وقتی می بینه براش جا نگرفتم یه گوشه جلو می شینه . یاشار که متوجه نگاه سرد پری می شه و جدا نشستنمون ، بر می گرده عقب و به من نگاه می کنه . 
با لب خونی به پری اشاره

ادامه مطلب بروید.............

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 82
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 57
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 103
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 12
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 109
  • بازدید ماه : 145
  • بازدید سال : 1,856
  • بازدید کلی : 62,720